|
|
پیامبرانی که همراه با امام حسین(ع) رجعت میکند |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا. *رجعتکنندگان چند دستهاند؟ میتوان گفت به طور کلی چهار دسته از مردم رجعت میکنند: 1ـ پیامبران: تمام پیامبران از آدم تا پیامبر اکرم(ص) به دنیا باز میگردند، امام صادق(ع) میفرماید: خداوند هیچ پیامبری را از حضرت آدم تا خاتم مبعوث نکرد، مگر اینکه به دنیا باز میگردند، دین را یاری کنند و با دشمنان بجنگند، همچنین بر رجعت پیامبر اکرم(ص) روایات معتبری دلالت دارند. از میان پیامبران رجعتکننده، به برخی از آنان اشاره میشود: «اسماعیل بن حزقیل»* که همراه امام حسین(ع) رجعت میکند، حضرت عیسی(ع) هم از رجعتکنندگان است، یکی دیگر از پیامبران رجعتکننده، حضرت خضر(ع) است؛ البته از آنجا که حضرت عیسی و خضر(ع) وفات نکردهاند، شاید نام این بازگشت را نتوان رجعت اصطلاحی گذاشت، روایات متعددی رجعت پیامبر(ص) را بیان میکنند. نام حضرت ادریس و الیاس نیز در میان رجعتکنندگان هست. رجعت امامان به ترتیب نیست 2 ـ امامان: در تعدادی از روایات تصریح شده است که تمام امامان رجعت میکنند. امام سجاد(ع) فرمود: پیامبرتان و امیرمؤمنان علی(ع) و ائمه به سوی شما باز میگردند، ولی طبق برخی روایات، رجعت امامان به ترتیب نیست؛ زیرا در بعضی از روایات تصریح شده است که اولین رجعت برای امام حسین(ع) اتفاق میافتد، در روایات فراوانی وارد شده است که حضرت علی(ع) چندین بار رجعت میکند. 3 ـ مؤمنان خالص: برخی روایات با عنوان کلی مؤمنان خالص، رجعتکنندگان را معرفی میکنند، امام صادق(ع) میفرماید: رجعت عمومی نیست و فقط مؤمنان خالص و مشرکان خالص به دنیا باز میگردند. رجعت چه کسانی بشارت داده شده است در تعدادی از روایات تعبیر به ولایت مداران و شیعیان شده است. شیعیان راستین امام مهدی(عج) باز میگردند و امام را یاری میکنند، در بعضی روایات معصومان به افراد خاصی بشارت رجعت دادهاند، مانند سلمان فارسی، مقداد بن اسود، جابربن عبدالله انصاری، ابودجانه انصاری، مالک اشتر، مفضل بن عمر، حمران بن اعین، داود رقّی و مؤمن طاق. در میان رجعتکنندگان، یاران پیامبران پیشین به چشم میخورد. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: 15 نفر از قوم موسی(ع)، 7 تن از اصحاب کهف، یوشع وصی حضرت موسی(ع)، مؤمن آل فرعون و ... 4 ـ کافران خالص: در روایات تصریح شده است که کافران خالص به این دنیا باز میگردند تا به سزای ابدی اعمال خود برسند و از آنان انتقام گرفته شود. رابطه ولایتپذیری و رجعت *ویژگی رجعتکنندگان چیست؟ مهمترین ویژگی رجعتکنندگان مؤمن عبارت است از: 1 ـ ایمان خالص: بنابر آنچه در روایات بسیاری آمده، مهمترین ویژگی رجعتکنندگان ایمان محض است. در روایتی میخوانیم: رجعت عمومی نیست و تنها افرادی بر میگردند که مؤمن خالص یا مشرک خالص باشند. مؤمن خالص کسی است که تنها خداوند را در نظر دارد و هرگز از ایمان خود دست بر نمیدارد و تا آخرین نفس در راه خداوند تلاش میکند. 2 ـ ولایتپذیری آگاهانه: سلمان از پیامبر پرسید: آیا رجعت امامان را درک میکنم؟ پیامبر(ص)فرمود: تو آنها را درک میکنی و هر کس مثل تو باشد و هر کس با این شناخت، ولایت آنها را بپذیرد. براساس روایت بالا، شناخت امامان به عنوان تنها الگوی کامل فردی و اجتماعی و اطاعت از آنها در تمامی ابعاد زندگی شرط لازم برای رجعت کردن در دولت کریمه آنان است. 3 ـ ستمکشی و جهاد در راه دین: در تعدادی از روایات، یکی از ویژگیهای رجعتکنندگان، آزار دیدن در راه حق هست، کسانی که در راه دین و اهل بیت(ع) جهاد کردند و مظلومانه به شهادت رسیدند، میتوانند به دنیا بازگردند تا تعدادی از پاداش تلاش خود را ببینند و از ستمگران انتقام گیرند. در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: تمام کسانی که از ما هستند و در راه اهل بیت(ع) ظلم دیدهاند، در دوران ظهور حضور خواهند یافت. در روایت دیگر امام صادق(ع) میفرماید: خداوند گروهی را زنده میگرداند که غلاف شمشیرشان برگردن آنهاست. مهمترین برنامههای امام حسین(ع) در رجعت *برنامههای امام حسین(ع) در رجعت چیست؟ برخی از مهمترین برنامههای امام حسین(ع) عبارتاند از: 1ـ انتقام از دشمنان: در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: امام حسین(ع) و یزید با یارانشان میآیند و امام(ع) آنان را میکشد، البته انتقامگیری در زمان قیام امام زمان(عج) است؛ از این رو در دعای ندبه میخوانیم: کجاست کسی (امام زمان) که به خونخواهی امام حسین(ع) بر میخیزد، پس انتقامگیری به هر دو امام نسبت داده شده است. 2ـ کمک به امام مهدی(عج): امام حسین(ع) به امام مهدی(عج) برای جهانیسازی اسلام یاری میرساند. در روایتی امام حسین(ع) میفرماید: حضرت امیر شمشیر پیامبر(ص) را به من میدهد و مرا به شرق و غرب عالم میفرستد. 3ـ به خاکسپاری امام مهدی(عج): براساس روایات، مراسم غسل و دفن هر امام فقط توسط امام دیگر انجام میشود، رجعت دوم امام حسین(ع) در اواخر عمر امام زمان(عج) است، همچنین حاکم بعد از امام مهدی(عج) امام حسین(ع) است، طبق روایات، امام حسین(ع) امام مهدی(عج) را غسل، کفن، حنوط و دفن میکند. 4ـ تشکیل حکومت جهانی: مهمترین برنامه امام حسین(ع) تشکیل حکومت پس از امام مهدی(عج) است. مدت حکومت آن حضرت طبق روایت مؤثق، 309 سال است، چندین روایت نقل شده است که امام حسین(ع) آن قدر حکومت میکند که به واسطه پیری ابروهایش روی چشمانش قرار میگیرد، برخی از این روایات مؤثق هستند. ارتباط جالب میان رجعت امام حسین(ع) و ظهور فرزندش *چه ارتباطی بین ظهور و رجعت امام حسین(ع) وجود دارد؟ بین امام مهدی(عج) و جد بزرگوارش امام حسین(ع) ارتباط و پیوندهای بسیاری وجود دارد، نویسنده کتاب «عاشورا و انتظار» 26 گونه ارتباط بین امام حسین(ع) و امام مهدی(عج) فرزند گرامیاش، ذکر کرده که یکی از آنها مسئله رجعت است. ایشان با توجه به این پیوندها، 18 تحلیل ارائه میکند، برای روشن شدن پاسخ سؤال، به چند نمونه از تحلیلهای این کتاب اشاره میشود: 1ـ عاشورا؛ پشتوانه فرهنگی انتظار: فرهنگ عاشورا، زمینه فرهنگ انتظار را میسازد، انتظار، ادامه عاشورا و چشم به راه حسین دیگری است. رجعت امام حسین(ع) هم یعنی ظهور پشتوانه نهضت مهدوی. 2ـ اشتراک اهداف: هدف امام حسین(ع) نجات انسانها از گمراهی و نادانی بود، امام مهدی(عج) هم انسانها را از گمراهی و نادانی نجات میدهد، بنابراین یکی از حکمتهای رجعت امام حسین(ع) همین مسئله است، امام مهدی(عج) زمینه را برای تبلور اهداف قیام عاشورا و هدف نهضت حسینی مهیا میکند و رجعت امام حسین(ع) حرکت در راستای هدف کربلاست. 3ـ الهامپذیری هر دو فرهنگ: فرهنگ حسینی (قیام و شهادت) و فرهنگ مهدوی (انتظار) در روز ظهور و با رجعت امام حسین(ع) به هم میپیوندند، بذری که امام حسین(ع) در کربلا کاشت و دیگر امامان آن را بارور کردند و امام مهدی(عج) در دوران غیبت به حراست آن همت گماشت، روز ظهور شکوفا میشود و رجعت امام حسین(ع) یعنی برافراشتن شکوه ثمرات درخت بارور و تنومند اسلام.
:: موضوعات مرتبط:
فضائل زیارت امام حسین (ع) و زیارت کربلا ،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
,
 |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در پنج شنبه 15 شهريور 1395 |
|
|
|
راز بوسههای پیامبر (ص) بر بدن امام حسین(ع) چه بود ؟ |
|
|
تور هوایی کربلا. تور زمینی کربلا. تور کربلا.
راز بوسههای پیامبر (ص) بر بدن امام حسین(ع)
امام باقر (ع) میفرماید: «شیوه پیامبر(ص) این بود که چون حسین (ع) نزد او میآمد، او را بهپیش خود میکشانید و به امیر مؤمنان (ع) میفرمود: «حسین را نگهدار. سپس جایجای بدن او را میبوسید و میگریست.» حسین سؤال میکرد که: «پدر جان! چرا گریه میکنی؟» پیامبر (ص) میفرمود: «پسر جانم! جای شمشیرهایت را میبوسم و میگریم.»
حضرت امام رضا (ع) میگوید: «چون امام حسین(ع) متولد شد، پیغمبر (ص) به اسماء بنت عمیس فرمود: «فرزندم را بیاور.» اسماء میگوید: «حسین را در جامه سفیدی پیچیدم و به خدمت حضرت رسول بردم.» آن حضرت او را گرفت و در دامن گذاشت. سپس در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت.
جبرئیل نازل شد و گفت: «خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: «چون علی (ع) نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسی است، پس او را به نام پسر کوچک هارون که «شبیر» است، نامگذاری کن و چون زبان تو عربی است، او را «حسین» بنام.»»
ابن عباس میگوید: «روزی رسول خدا (ص) بین اصحاب نشسته بود، حسن (ع) وارد شد. تا نگاه پیامبر بر او افتاد، گریست و فرمود: «نزدیک بیا.» پیامبر او را به نزدیک خود کشید و بر زانوی راست خود نشاند. طولی نکشید، حسین (ع) وارد شد. پیامبر (ص) تا او را دید، گریه کرد و او را نزدیک خود برد و بر زانوی چپ خود نشاند. سپس فاطمه (س) وارد شد. پیامبر با دیدن او گریان شد و او را طرف راست خود نشاند.
پس از آنها، حضرت علی(ع) وارد شد و پیامبر با دیدنش، اشک ریخت و او را در طرف چپ خود نشاند.
اصحاب گفتند: «ای پیامبر! هرکدام از آنها را مشاهده کردی، گریه نمودی! آیا در بین آنها هیچکس نبود که با دیدنش مسرور شوی؟»
پیامبر در گفتاری طولانی به اوصاف آنها پرداخت و خبر شهادت آنها و مکر و حیله و ظلم امتش درباره آنها را بیان فرمود.
آن حضرت درباره امام حسین (ع) چنین بیان داشت: «و اما الحسین، فانه منی و هو ابنی و ولدی و خیرالخلق بعد اخیه و هو امام المسلمین و مولی المؤمنین و خلیفه رب العالمین... ؛ حسین از من است. او فرزند من و بعد از برادرش، بهترین فرد بین مردم، است. او پیشوای مسلمانان، سرور و مولای اهل ایمان، جانشین پروردگار جهانیان، فریادرس درماندگان، پناه پناهخواهان و حجت خدا بر تمام جهانیان است.»
پیامبر گرامی اسلام (ص) در ادامه سخنانشان فرمود:
«و هو سید شباب اهل الجنه و باب نجاه الامه، امره امری و طاعته طاعتی...؛ او سرور جوانان بهشت و باب نجات امت است. فرمان او، فرمان من است و فرمانبرداری از او، فرمانبرداری از من است. کسی که از او پیروی کند، از من است و کسی که با او مخالفت کند، از من نیست.»
امام حسین (ع) میفرماید: «هنگامی نزد رسول خدا (ص) رفتم که ابی بن کعب نزد آن حضرت بود. رسول خدا (ص) به من فرمود: «مرحبا بک یا اباعبدالله یا زین السماوات و الارض ؛ خوشآمدی ای اباعبدالله! ای زینت آسمانها و زمین!»
ابی گفت: «ای رسول خدا! چگونه فرد دیگری غیر از شما، زیور آسمانها و زمین است؟»
فرمود: «سوگند به خدایی که مرا به حق، به پیامبری برانگیخت! حسین بن علی در آسمانها بزرگوارتر است تا در زمین. سمت راست عرش خدای عزوجل نوشته است: «مصباح هدی و سفینه نجاه... (حسین) چراغ هدایت و کشتی نجات است. امام خیر، برکت، عزت، فخر، دانش و ذخیره است.»
بنا بر روایات زیادی که از پیامبر و ائمه معصومین رسیده است، امام معصوم از صلب پاک و طاهر اباعبدالله الحسین (ع) میباشند.
امام حسین (ع) میگوید: «من و برادرم (در خردسالی) نزد جدمان، رسول خدا (ص) رفتیم. آن حضرت من و برادرم را بر روی پاهای خود نشاند. سپس ما را بوسید و فرمود:
«پدرم فدای شما دو امام صالح باد! خداوند شما را از من و پدر و مادرتان برگزید. از صلب تو (ای حسین) امام (دیگر) را برگزید که نهمین آنان قائم آنان (عج) است. همه شما در فضیلت و منزلتی که نزد خدا دارید، برابرید.»»
در روایت دیگری آمده است که پیامبر (ص) فرمود: «روز قیامت، عرش خدا به تمام زینتها آراسته میشود و امام حسن (ع) بالای یکی از منبرها و امام حسین (ع) بالای منبری دیگر قرار میگیرند. خداوند عرش را با وجود این دو بزرگوار میآراید، همچنان که دو گوشواره، زن را میآراید.»
پیامبر (ص) فرمود:
«حسن و حسین بعد از من و علی و مادرشان، بهتر از همه انسانهای روی زمین میباشند و مادرشان بهترین زنان عالم است.»
در کتاب ادریس آمده است:
«حضرت ادریس روزی به یاران خود رو کرد و فرمود: «روزی فرزندان آدم(ع) درباره بهترین مخلوقات خدا بحث کردند. بعضی گفتند: «پدر ما آدم بهترین مخلوق خدا است ؛ چونکه خدا او را با دست قدرتش خلق کرد و روح منسوب به خود را در او دمید و به امر او، فرشتگان بهعنوان احترام آدم، او را سجده کردند و آدم را «معلم فرشتگان» خواند و او را خلیفه زمین قرارداد و اطاعت او را بر مردم واجب نمود.»
عدهای گفتند: «نه بلکه بهترین مخلوق خدا، فرشتگاناند که نافرمانی از خدا نمیکنند...»
گروه سوم گفتند: «بهترین خلق خدا، جبرئیل است که در درگاه خدا امین وحی میباشد.»
گروه دیگر، سخن دیگری گفتند و گفتوگو زیاد شد تا اینکه حضرت آدم (ع) در مجلس حاضر گشت. پس از اطلاع از ماجرا به آنها فرمود:
«فرزندانم! آنطور که شما فکر میکنید، درست نیست. وقتی خداوند مرا آفرید و روحش را در من دمید، بلند شدم و نشستم، درحالیکه به عرش خدا مینگریستم. ناگهان پنج نور در نهایت شکوه و کمال درخشش را دیدم که غرق در انوار آنها شدم.»
عرض کردم: «خدایا! این پنج نور کیستاند؟»
فرمود: «این پنج نور، نور «اشرف مخلوقاتاند.» اینها بابهای رحمت من و واسطههای بین من و مخلوقاتم هستند. اگر اینها نبودند، تو را و آسمانها و زمین و بهشت و دوزخ و خورشید و ماه را نمیآفریدم.»
عرض کردم: «خدایا! نام اینها چیست؟»
فرمود: «به عرش بنگر. وقتی نگاه کردم، این نامهای پاک را یافتم: محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع)
همانگونه که پیامبر (ص) به امام حسن و امام حسین (ع) علاقه فراوان داشت؛ آنها نیز به پیامبر (ص) محبت شدید داشتند.
ابن عباس میگوید: در لحظه آخر عمر پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) درحالیکه میگریستند و شیون مینمودند، به بالین پیامبر (ص) آمدند علی (ع) خواست آنها را از پیامبر جدا کند، ولی پیامبر فرمود: «علی! بگذار من آنها را ببویم و آنان مرا ببویند، من از دیدار آنها بهرهمند گردم و آنها نیز از دیدار من بهره گیرند. این دو فرزند بعد از من، ستمها خواهند دید و مظلومانه کشته میشوند.»
آنگاه پیامبر (ص) فرمود: «خدا لعنت کند آنان را که به این دو فرزندم ظلم میکنند.»
:: موضوعات مرتبط:
فضائل زیارت امام حسین (ع) و زیارت کربلا ،
،
 |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در پنج شنبه 14 شهريور 1395 |
|
|
|
تور کربلا : روایت تربت امام حسین علیه السلام و ام سلمه |
|
|
تور کربلا . تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا
در روايت اهل سنت و شيعه نقل شده است كه امّ سلمه همسر پيامبر (ص ) مى گويد:
روزى رسول خدا (ص ) مشغول استراحت بودند كه ديدم امام حسين عليه السلام وارد شدند، و بر سينه پيامبر(ص) نشستند، حضرت رسول (ص ) فرمودند: مرحبا نور ديده ام ، مرحبا ميوه دلم ، چون نشستن حسين عليه السلام بر سينه پيامبر (ص ) طولانى شد، پيش خودم گفتم ! كه شايد پيامبر(ص ) ناراحت شوند ،و جلو رفتم ، تا حسين عليه السلام را بر دارم .
حضرت پيامبر (ص ) فرمودند: امّ سلمه تا وقتى كه حسينم خودش مى خواهد بگذار بر سينه ام بنشيند، و بدان كه هر كس باندازه تار مويى حسينم را اذيّت كند مانند آن است كه مرا اذيّت كرده است .
امّ سلمه مى گويد: من از منزل خارج شدم ، و وقتى باز گشتم به اتاق رسول خدا(ص ) ديدم پيامبر (ص ) گريه مى كند، خيلى تعجّب كردم ! و عرض كردم يا رسول اللّه خداوند هيچگاه تو را نگرياند، چراناراحتيد؟ ملاحظه كردم و ديدم حضرت پيامبر(ص ) چيزى در دست دارد، و بدان مينگرد و مى گريد. جلوتر رفتم و ديدم مشتى خاك در دست دارد.
سؤ ال كردم يا رسول اللّه اين چه خاكى است كه تو را اين همه ناراحت مى كند. رسول اكرم (ص ) فرمودند:
اى امّ سلمه الان جبرئيل بر من نازل شد و عرض كرد كه اين خاك از زمين كربلا است . و اين خاك فرزند تو حسين عليه السلام است كه در آنجا مدفون مى شود.
يا امّ سلمه بگير اين خاك را و بگذار در شيشه اى ، هر وقت كه ديدى رنگ خاك به خون گرائيد، آنوقت بدان كه فرزندم حسين عليه السلام به شهادت رسيده است .
امّ سلمه مى گويد: آن خاك را از رسول خدا(ص ) گرفتم كه بوى عطر عجيبى ميداد. هنگامى كه امام حسين عليه السلام بسوى كربلا سفر كردند، من نگران بودم و هر روز به آن خاك نظر مى كردم ، تا يك روز ديدم كه تمام خاك تبديل به خون شده است و فهميدم كه امام حسين عليه السلام به شهادت رسيده اند. لذا شروع كردم به ناله و شيون كررم و آن روز تا شب براى حسين گريستم ، آن روز هيچ غذا نخوردم تا شب فرا رسيد، از شدّت ناراحتى و غصّه خوابم برد.
در عالم خواب رسول خدا (ص ) را ديدم ، كه تشريف آوردند ولى سر و روى حضرت خاك آلود است ! و من شروع كردم به زدودن خاك وغبار از روى آن حضرت و عرض كردم يا رسول اللّه (ص ) من بفداى شما، اين گرد و غبار كجاست كه بر روى شما نشسته است .
فرمود: امّ سلمه الان حسينم را دفن كردم !
 |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در پنج شنبه 13 شهريور 1395 |
|
|
|
سخنان امام حسین هنگام شهادت حضرت عباس |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
حضرت عباس، جوانی زیبا و رشید وبلند قامت بود که از شدت زیبایی، به او قمر بنی هاشم (ماه هاشمیان) می گفتند و از شدت رشادت هنگامی که بر اسب می نشست پایش به زمین می رسید. وی به دلیل شجاعت و جنگاوری بی همتا که داشت، علمدار امام حسین(ع) بود و هنگامی که امام(ع) لشگر کم تعداد خود را آماده جنگ می کرد پرچم را به او سپرد. شجاعت و دلاوری عباس(ع) ریشه در آباء و اجداد او داشت؛ که از پدر به اسد الله الغالب علی بن ابی طالب(ع) نسب می رساند و از جانب مادر به بنی کلاب که شجاع ترین عرب بودند.
منابع معتبر تاریخی آورده اند که حضرت فاطمه (س) اندکی پیش از شهادتش به امیرالمؤمنین علی(ع) وصیت فرمود که چند روز پس از رحلت وی، ازدواج کند.
پس از آنکه حضرت زهرا (س) به شهادت رسید و اتفاقات تلخ پس از آن سپری گشت، حضرت علی (ع) از برادر خویش "عقیل" که مردی نسب شناس بود و خصوصیات خانواده های حجاز و نیز اخبار و تاریخ عرب را بخوبی می شناخت، خواست زنی برای او انتخاب کند که در خاندانی بزرگ و شجاع متولد شده باشد و فرزندی دلیر و جنگجو برای وی به دنیا آورد.
عقیل نیز "فاطمه بنت حزام بن خالد" از بنی کلاب را برای آن حضرت انتخاب کرد و گفت: « در بین عرب، شجاع تر و جنگاورتر از پدران او وجود ندارد». امیر المومنین (ع) او را از پدرش خواستگاری و با او ازدواج کرد و فاطمه چهار پسر دلاور به نامهای «عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و « عثمان» برای آن حضرت به دنیا آورد؛ و از این روی به « ام البنین» مشهور گشت.
شاید آن زمان از تاریخ، کسی دلیل این تصمیم و انتخاب حضرت را نمی دانست ولی در آن هنگام که در کربلا، حسین (ع) بی یار و یاور شد و این برادران شجاع و بویژه علمدار کربلا ابوالفضل العباس (ع)، یک به یک در راه او جانبازی کردند، کرامت علوی آشکار گردید.
روز نهم محرم « شمربن ذی الجوش» از سوی عبیدالله بن زیاد مامور شد که اگر «عمربن سعد» از دستور سرپیچی کرد، خود فرماندهی را برعهده بگیرد و به امام(ع) حمله کند. وی که از قبیله « فاطمه ام البنین» بود و نسبت دوری با حضرت عباس (ع) و برادرانش داشت امان نامه ای از عبیدالله گرفت تا به خیال خود آنان را از حسین(ع) جدا کند و هم، باعث ضعف امام(ع) گردد و هم جان بستگانش را نجات دهد!
شمر در واپسین ساعات روز نهم محرم به نزدیکی خیمه های امام(ع) آمد و فریاد زد « خواهرزادگان من کجا هستند؟» عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بیرون آمدند و گفتند: « چه می خواهی؟» شمر گفت:« برایتان امان نامه آورده ام. شما در امانید!» چهار جوان پاسخ دادند: « لعنت بر تو و بر امان تو. آیا ما را امان می دهی و فرزند پیغمبر در امان نباشد؟!...» و عباس بانگ برآورد: « دستت بریده باد که چه بدامانی آورده ای!، ای دشمن خدا، آیا می گویی برادر و سرور خود حسین پسر فاطمه را رها کنیم و در فرمان لعینان و لعین زادگان در آییم؟». شمر خشمناک به لشگر دشمن بازگشت.
عصر عاشورا، هنگامی رسید که تمامی اصحاب و خاندان امام (ع) به شهادت رسیدند و فقط حسین و عباس –علیهماالسلام- باقی مانده بودند. عباس چون تنهایی برادر را دید، نزد امام آمد و گفت: « ای برادر! آیا رخصت می دهی به جهاد روم؟» امام سخت بگریست و گفت: « برادرم! تو علمدار منی و اگر بروی کاروان پراکنده می شود».
عباس پاسخ داد: « سینه ام تنگ شده و از زندگی بیزارم و می خواهم از این منافقین خونخواهی کنم». عباس از سوی لشکر دشمن رفت و آنان را نصیحت و تحذیر کرد ولی در دل سنگ آنان اثری نگذاشت. پس به سوی خیمه ها آمد و خبر به برادر داد. در همین حین صدای دلخراش کودکان را شنید که از تشنگی فریاد می زدند: « العطش، العطش». سپس بر اسب نشست، نیزه و مشک برداشت و رجزخوانان آهنگ فرات کرد در حالی که می خواند:
چهار هزار نفر دور او را گرفتند و به سوی او تیر می انداختند تا مانع رسیدن وی به آب شوند. پس از ساعتها تشنگی و جنگ، عطش بر تمام وجودش چنگ انداخته بود. آب از زیر پای اسب روان بود و عباس را به خود می خواند. عباس مشتها را پر از آب کرد و به لب نزدیک نمود تا بیاشامد،اما به یاد تشنگی حسین(ع) و اهل بیت او افتاد. آب از کف بریخت، مشک را پر کرد، بر دوش راست انداخت و مرکب را به طرف خیمه ها تازاند.
لشگر دشمن برای آنکه همین چند جرعه آب به کام کودکان رسول الله نرسد راه را بر او گرفتند و از هر طرف بر او حمله کردند. عباس با آنها پیکار می کرد تا اینکه یکی از لشگریان با شمشیر دست راست وی را قطع کرد.
عباس قهرمان فرياد برآورد:آنگاه مشک را به دوش چپ انداخت و شمشیر به دست چپ گرفت و از بین دشمن به راه خود ادامه داد که ناگهان، تیغی بر دست چپ حضرت وارد شد و آن را نیز قطع کرد. اما غريو شير حيدر آسمان را پر كرد كه:
يا نفس لا تخشَي من الكفار
و ابشري برحمة الجبار
مع النبي السيد المختار
قد قطعوا ببغيهم يساري
فاصلهم يا رب حر النار
یعنی:
ای نفس! از کافران هراس به دل راه مده
و مژده باد بر تو که شایسته رحمت خداوند دستگیر شدی
در سایه پیامبر بزرگ صاحب اختیار
(خداوندا) دشمنان، با شقاوت دست چپم را نیز قطع کردند
پس ای خدا ، آنان را به آتش خشمت دچار کن
عباس ناامید نشد و مشک را به دندان گرفت تا به خیمه رساند.
ای مشک! تو لا اقل وفاداری کن
من دست ندارم ، تو مرا یاری کن
من وعده ی آبِ تو به اصغر دادم
یک جرعه برای او نگهداری کن
اما تیر بعدی مشک را از هم درید و آبها را بر زمین داغ کربلا ریخت تا عباس (ع) دیگر مأیوس شود.
ای مشک! نگه کن تو به بالای سَرم
«زهرا»ست نشسته ، آبروداری کن
لختی بعد، تیری به سینه مبارک حضرت (ع) نشست و وی را از اسب به زیر انداخت، تا کار تمام شود و لبتشنكان بيساقي و حسین (ع) بیعلمدار گردد.
سرانجام یکی از لشگریان دشمن به پیکر نازنین حضرت حمله کرد و با عمود آهنین بر فرق عباس زد که سر او- مانند فرق مبارک پدرش علی (ع)- شکافت و بر زمین افتاد و فریاد زد: « یا ابا عبدالله علیک منی السلام ــ برادرم خداحافظ».
امام (ع) خود را به پیکر بی دست برادر رساند و چون وی را دید که به شهادت رسیده است، فرمود: « الان انکسر ظهری و قلت حیلتی ــ اکنون کمرم شکست و راه چاره بر من بسته شد» ...
الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
-----
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
,
 |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در پنج شنبه 12 شهريور 1395 |
|
|
|
امام حسین وپیامبر از دید گاه اهل سنت |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا. 1- نام گذاری امام حسین(ع)
روایتهای فراوانی كه هم از طریق اهل سنت و هم در منابع شیعه ذكر شده،تصریح دارند كه نامگذاری این مولود مبارك به وسیله رسول خدا(ص) بوده كه البته در برخی از آنها چنین آمده كه حضرت فرمودهاند: این نام گذاری به دستور جبرئیل و در نقل دیگر به دستور خداوند بوده است. به چند نمونه توجه كنید:
الف) «ذخائر العقبی» از اسماء بنت عُمیس روایت كرده كه حضرت زهرا(س) فرزندبزرگوارش، حسن(ع) را به خانه من آورد، درست همین لحظه پیامبر اكرم(ص) تشریف آوردند و فرمود: ای اسماء! فرزندم را بیاور امام حسن(ع) را در پارچهای زرد رنگ نهادهبودم و به حضور مباركش بردم، رسول خدا(ص) فرمود: مگر به شما نگفتم كودك را در پارچه زرد رنگ نپیچید. بلافاصله كودك را در پارچه سفیدی گذاشتم و به حضورش بردم. رسول خدا(ص) كودك را از من گرفت و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت.
آن گاه از علی(ع) پرسیدند: این فرزند را چه نامیدهاید؟ علی(ع) گفت: من بر شما پیشی نمیگیرم، رسول خدا(ص) فرمود: من هم در نام گذاری او، بر خدا سبقت نمیجویم. در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! پروردگار سلام میرساند و میفرماید:موقعیت علی در نزد تو، مانند منزلت هارون به موسی است؛ با این تفاوت كه پیامبریپس از تو مبعوث نمیشود، اسم فرزند را حسن نام گذاری كن.
پس از یك سال امامحسین(ع) متولد شد. پیامبر اكرم(ص) به خانه اسماء آمد و جریان را آن سان كه بیانكردیم، به وی گفت و قصه نام گذاری را متذكر شد تا آن جا كه «جبرئیل» گفت: نام اینكودك را حسین بگذار.
مشابه همین حدیث در منابع شیعه ذكر شده است.
ب) مرحوم صدوق با اسناد خودش از امام رضا(ع) و ایشان هم از پدران بزرگوارش از امام زین العابدین از اسماء بنت عمیس روایت كرده كه وقتی امام حسین(ع) به دنیا آمدند رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمودند:
«اسم فرزندت را چه گذاشتی؟» علی(ع) گفتند: من در نام گذاری او از شما پیشینمیگیرم... رسول خدا(ص) فرمود: من هم در نام گذاری او از خدا پیشی نمیگیرم. آن گاهجبرئیل فرود آمد و گفت: ای محمد خدای علی اعلی به تو سلام میرساند و میگوید:جایگاه علی نزد تو همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است و این فرزند را به اسم فرزند هارون نام گذاری كن. رسول خدا(ص) فرمودند: اسم پسر هارون چه بوده؟ جبرئیلگفت: شبیر. رسول خدا(ص) فرمودند: زبان من عربی است و جبرئیل در جواب گفت: نام او را حسین بگذار...»
البته روایات با این مضمون فراوان نقل شده چه در كتابهای اهل سنت و چه شیعه، گرچه برخی مطالب دیگر در تعدادی از آن روایات وجود دارد كه قابل بحث میباشد، ولی آن چه از مجموع این روایات برمی آید این كه نام گذاری این مولود شریف به وسیله رسول خدا(ص) بوده و ایشان هم به امر خداوند این كار را انجام دادهاند. كمتر دیده شده و یا شاید سابقه نداشه باشد كه نام گذاری كسی با این ترتیب و تشریفات خاص و الهی انجام گرفته باشد و این نشان از عظمت و بزرگی این وجود مقدس دارد.
2 ـ اذان گفتن رسول خدا(ص) در گوش امام حسین(ع)
حاكم نیشابوری از ابورافع و او نیز از پدرش روایت كرده كه رسول خدا(ص) را دیدم كه هنگام تولد امام حسین(ع) در گوش او اذان گفت.
همین مضمون در روایات دیگر بنابه نقل منابع اهل سنت و شیعه وارد شدهاست.
3 ـ رفع تشنگی از حسنین با گذاشتن زبان در دهان آن دو
ابن حجر عسقلانی در «تهذیب التهذیب» از اسحاق بن ابی حبیبه و او از ابوهریره روایت میكند كه گفت: گواهی میدهم كه همراه رسول خدا(ص) حركت میكردیم كه ناگهان رسول خدا(ص) صدای حسنین را شنید كه میگریستند و مادر ایشان هم همراه آنان بود، پیغمبر(ص) با سرعت به سوی آنها شتافت و پرسید: چرا این دو فرزندم میگریند؟ فاطمه پاسخ داد: از تشنگی. رسول خدا(ص) به سراغ مشك كهنهای كه با آب آن وضو میگرفت رفت. ولی آن روز آب بسیار كم بود و مردم هم به دنبال به دست آوردن آب بودند.
رسول خدا(ص) فریاد زد: آیا كسی از شما آب همراه دارد؟ هیچ كس آبی به همراه نداشت. آن گاه رسول خدا(ص) خطاب به فاطمه فرمودند: یكی از آن دو فرزند را به من بده. فاطمه یكی از آنها را از زیر چادرش بیرون آورد و پیامبر اكرم(ص) او را در حالی كه میگریست به سینه چسبانید و زبان مباركش را در میان دهان او فرو برد. او زبان مبارك رسول خدا(ص) را میمكید تا سیراب شد و از گریه باز ایستاد و همین رفتار را با فرزند دیگرش هم انجام داد.
4 ـ دسته گل پیامبر (ص)
بخاری نقل میكند كه محمد بن ابی یعقوب میگوید: من شنیدم كه ابن ابی نعم از عبدالله بن عمر درباره مُحرِم سؤال میكرد (حكم كشتن پشه را میپرسید)
ابن عمر گفت: مردم عراق از خون پشه سؤال میكنند، در حالی كه پسر دختر رسول خدا(ص) را كشتند و پیامبر(ص) فرمود: حسن و حسین گلهای خوش بوی من هستند كه از دنیا برگرفتهام.
نسائی در كتاب خصائص امیرالمؤمنین(ع) به سند خود از «انس بن مالك» روایت میكند كه بعضی اوقات ـ و یا بارها میشد ـ كه به حضور مبارك رسول خدا(ص) وارد میشدم، حسن و حسین را میدیدم كه روی سینه و شكم پیامبر(ص) جست و خیز میكردند و پیامبر(ص) میفرمود: «دسته گل خوش بوی امت من هستند».
در ذخائر العقبی بابی را عنوان كرده با این موضوع: «ذكر ماجاء انهما ریحاتناه من الدنیا» و در این باب، چهار روایت را كه از پیامبر اسلام(ص) میباشند آورده كه پیامبر فرمودهاند: حسن و حسین(ع) دو گل خوش بوی من از دنیا میباشند.
5 ـ گریه امام حسین(ع) رسول خدا(ص) را آزار میداد
در ذخائر العقبی روایت كرده كه یزید بن ابی زیاد نقل كرده كه پیامبر اسلام(ص) از خانه عایشه بیرون آمدند و از كنار خانه فاطمه عبور كردند، كه ناگهان صدای گریه امامحسین(ع) به گوشش رسید، رسول خدا(ص) فرمودند: مگر نمیدانی (ای فاطمه) كه گریه حسین مرا آزار میدهد.
6 ـ محبوبترین افراد نزد پیامبر(ص)
ترمذی در باب مناقب حسنین به سند خود از انس بن مالك روایت میكند كه از رسول خدا(ص) پرسیدند: كدام یك از خاندانتان نزد شما محبوبتر است؟ فرمود:«حسن و حسین» و به (حضرت فاطمه) میفرمودند: دو فرزندم را صدا بزن و آنان را به سینه میفشرد و میبویید. 7 ـ بوسیدن دهان و دندان امام حسین(ع)
ابن عساكر از یعلی روایت كرده : همراه رسول خدا(ص) برای مهمانی دعوت شده بودیم، بیرون آمدیم كه امام حسین(ع) با بچهها بازی میكرد... و گاهی این طرف و گاهی به طرف دیگر فرار میكرد و رسول خدا(ص)... او را گرفت و یك دست بر پشت امامحسین(ع) و دست دیگر زیر چانه او گذاشتند و دهان را در دهان او گذاشت و او را بوسید.
طبرانی با سند خود از انس بن مالك روایت كرده هنگامی كه سر مبارك امامحسین(ع) در برابر عبیدالله بن زیاد قرار دادند او با چوب دستی كه در دستداشت،لبهای مبارك امام حسین(ع) را میزد و آن گاه دندانهای مطهر آن جناب را توصیف میكرد، من با خود گفتم كه خدا تو را به بیچارگی گرفتار سازد، من خود شاهد عینی جریان بودم كه رسول خدا(ص) جایی را كه اكنون چوب میزنی، میبوسید!
و نیز ابن حجر هیثمی از ابن ابی الدنیا روایت میكند كه زید بن ارقم در مجلس ابن زیاد حضور داشت كه دید ابن زیاد با چوب دستی به لب و دندان آن حضرت میزند، به وی گفت: چوب دستی را از لب و دندان امام حسین(ع) بردار، به خدا سوگند همواره میدیدم كه رسول خدا(ص) میان این دولب را میبوسید. آن گاه «زید بن ارقم» گریست و ابن زیاد ناراحت شد و گفت:
«خدا دیدگان تو را بگریاند، اگر پیرمرد خرفت و بی عقلی نبودی گردنت را میزدم» زید بن ارقم از جای خود برخاست، خطاب به مردم گفت: «ای مردم شما از امروز به بعد مردگانی بیش نخواهید بود، برای این كه پسر فاطمه را شهید كردید و پسر ابن مرجانه را بر خود امیر قرار دادید. به خدا سوگند طولی نمیكشد نیك مردانِ شما را میكشند و بدسیرتان را به شما میگمارند».
8 ـ آثار محبت امام حسین(ع)
ترمذی و طبرانی و ذهبی از علی(ع) روایت كردهاند كه آن حضرت نقل كردهاند كهرسول خدا(ص) دست حسن و حسین را گرفتند و گفتند:
«كسی كه مرا و این دو را و نیز پدر و مادر آنها را دوست بدارد، روز قیامت هم مرتبه من است».
طبری در ذخائرالعقبی از رسول خدا(ص) روایت كرده كه آن حضرت فرمودند:
«اولین كسانی كه وارد بهشت میشوند من و فاطمه و حسن و حسین میباشیم. از رسول خدا(ص) سؤال شد: ای رسول خدا دوستان چه؟ گفتند: پشت سر شما {فاطمه وحسنین}».
9 ـ دوستی حسنین(ع)
ترمذی در جامع الكبیر به سند خود از اسامه بن زید روایت كرده است كه در یكی از شبها، برای انجام حاجتی به خانه رسول خدا رفتم. پیامبر اكرم(ص) بیرون آمد، در حالیكه چیزی زیر عبا داشت كه نمیتوانستم آن را تشخیص بدهم. بعد از مطرح ساختنحاجتم و برآورده شدن آن، عرض كردم: یا رسول الله چه چیز زیر عبا داری؟ حضرت عبا را كنار زد، دیدم حسن و حسین را بالای ران خود نهاده است.
آن گاه فرمود: این دو، فرزندان من و فرزندان دختر من هستند. خدایا من دوستشان دارم، تو هم آنها را و دوستدارانشان را دوست بدار.
ابن عساكر از ابوهریره روایت كرده كه میگوید از رسول خدا(ص) شنیدم كه میفرمود: كسی كه حسن و حسین(ع) را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و كسی كه دشمن بدارد آنها را، مرا دشمن داشته است.
10 ـ سرور جوانان بهشت
ترمذی با سند خودش از ابوسعید خُدری روایت كرده كه رسول خدا(ص) فرمودند:«حسن و حسین دو سرور جوانان بهشت اند». ولی بعد از نقل این حدیث میگوید: هذاحدیث حسن صحیحٌ.
این حدیث در منابع مختلف و متعددی از اهل سنت ذكر شده است. ابوحاتم در صحیحش و ابن عساكر در تاریخش و ابن كثیر در البدایه و النهایه و احمد درمسندش این را نقل كردهاند.
طبرانی روایت كرده از حذیفه كه گوید: چهره رسول خدا(ص) را شادمان دیدیم و فرمود: «چگونه خوشحال نباشم و حال آن كه جبرئیل به من بشارت داد كه حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند و پدرشان از آنها برتر میباشد».
همین حدیث را متقی هندی و ابن عساكر نقل كردهاند. و ابن عساكر در كتاب تاریخش این حدیث را با بیش از بیست سند ذكر كرده است.
11 ـ حسین از من و من از حسین
ترمذی در صحیحش از یعلی بن مُرّه نقل كرده كه رسول خدا(ص) فرمودند: حسین از من است و من از حسینم، خدای دوست بدارد كسی كه حسین را دوست داشته باشد.
امام بخاری در الادب المفرد به اسناد خود از یعلی بن مره روایت كرده: در یكی از روزها پیامبر اكرم(ص) همراه اصحابش به منزلی دعوت بودند، در مسیر ایشان امام حسین بازی میكرد؛ پیامبر جلوتر از اصحاب بود و دست گشود كه حسین(ع) را بگیرد. حسین از این طرف به آن طرف میرفت و پیامبر هم خنده كنان او را دنبال میكرد تا این كه حسین(ع) را گرفت؛ آن گاه دستی بر زیر چانه كودك و دست دیگر بر پشت اوگذاشت... و گفتند: «حسین از من و من از حسین هستم خداوند دوست بدارد كسی كهحسین را دوست داشته باشد».
12 ـ بر پشت پیامبر(ص) به هنگام نماز
طبرانی از ابوهریره روایت كرده كه نماز عشا را با رسول خدا(ص) میخواندیم و چون به سجده میرفت، حسن و حسین بر پشت حضرت میپریدند و هنگامی كه سر از سجده بر می داشت، آنها را با ملایمت میگرفت و به زمین مینهاد. بار دیگر كه سر به سجده میگذاشت، همین عمل از آنها سر میزد، پس از آن كه پیامبر(ص) سلام نماز میدادند، آنها را بر زانوانشان میگذاشت، در این هنگام عرض كردم یا رسول الله اجازه میفرمایید این كودكان را نزد مادرشان ببرم؟ فرمود: نه، در همین لحظه برقی جهید؛ رسول خدا(ص) به آن دو بزرگوار فرمودند: اكنون با جهش این برق، نزد مادرتان بروید. آنها همراه با آن برق حركت كردند تا وارد منزل شدند.
13 ـ اخبار به شهادت ابا عبدالله(ع)
طبرانی از عایشه نقل كرده كه گفت: رسول خدا(ص) فرمودند:
«جبرئیل به من خبرداد كه فرزندم حسین در سرزمین «طف» كشته خواهد شد و این تربت را از آن جا آورد و خبر داد كه قبرش آن جا است».
حاكم از ام فضل دختر حارث نقل كرده كه رسول خدا(ص) فرمودند:
«جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد كه امتم فرزندم حسین را خواهند كشت و برای من از تربت سرخ او نیز آورد.
و نیز طبرانی و دیگران چنین نقل كردهاند: انس بن مالك از رسول خدا(ص) نقلكرده كه فرشتهای به نام «قطر» از پروردگارش اجازه خواست تا مرا زیارت كند، به او اجازه داده شد. آن روز در منزل ام سلمه بودند بعد فرمودند: ای ام سلمه! مواظب باش كسی وارد اتاق نشود، در این هنگام، امام حسین(ع) وارد شد و بر روی پیامبر(ص) پرید و حضرت او را گرفت و میبوسید و میبویید، آن گاه ملك گفت: آیا دوستش داری؟ فرمود: آری، گفت:به زودی امت تو او را خواهند كشت. اگر میخواهی قتلگاه او را نشانت بدهم؟ آن گاه مشتی از ریگ یا خاك آورد و ام سلمه آن را برداشت و در میان لباسش قرار داد.
و باز در همان جا از ام سلمه روایت كرده كه امام حسن و امام حسین در برابر رسولخدا(ص) مشغول بازی بودند، در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد پساز تو امتت این فرزند را (و اشاره كرد به امام حسین(ع)) شهید میكنند. رسولخدا(ص) گریستو حسین(ع) را به سینهاش چسبانید، سپس رسول خدا(ص) تربتی را نزد او گذاشت وفرمود: «این امانتی است نزد تو و پیامبر آن را بویید و گفت: ای وای (كرب و بلا) رسولخدا(ص) فرمود: ای ام سلمه! هرگاه این تربت به خون مبدل گردید، فرزندم حسین به شهادت رسیده است. ام سلمه آن را در شیشهای ریخت و هر روز به آن مینگریست ومیگفت: ای خاك! روزی كه به خون تبدیل گردی، آن روز، روز عظیمی است.
ابن حجر هیثمی از ام سلمه نقل كرده: روزی كه امام حسین(ع) شهید شد به آنشیشه نگاه كردم، دیدم آن خاك به شكل خون درآمده است.
طبرانی و ذهبی از عبدالله بن نجی و او از پدرش نقل كرده كه با علی(ع) بهمسافرت رفتیم، هنگامی كه به «محاذات نینوا» رسیدیم، گفتند: ای ابو عبدالله صبر كن،صبر كن، بر شط فرات، من گفتم: چرا؟ گفتند: روزی بر رسول خدا(ص) وارد شدم، در حالی كه دو چشمان آن حضرت پر از اشك بود. عرض كردم میبینم چشمانت گریان است آیا كسی شما را ناراحت كرده است؟
رسول خدا(ص) فرمودند: جبرئیل از نزد من بلند شد و به من خبر داد كه امت من، فرزندم حسین را میكشند، آن گاه گفت: آیا از تربت او به تو نشان دهم؟ گفتم: آری، پس مقداری به من داد و چون آن را دیدم نتوانستم خود را نگه دارم و چشمانم پر از اشك شد.
14 ـ یاری كردن امام حسین
ابن اثیر در شرح حال انس بن حارث مینویسد: از اشعث بن سحیم از پدرش نقل میكند كه از رسول خدا(ص) شنید كه فرمود: پسرم حسین(ع) در زمینی در حوالی سرزمین عراق به شهادت میرسد كسی كه او را در آن حال درك كند باید او را یاری دهد.
انس بن حارث وقتی فهمید امام حسین(ع) عازم كربلا شده است، بی درنگ به سوی كربلا رفت و در آن سرزمین در ركاب امام حسین(ع) به شهادت رسید. تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور هوایی کربلا,
تور زمینی کربلا,
کربلا,
کربلا,
امام حسین,
پیامبر,
شط فرات,
 |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در پنج شنبه 11 شهريور 1395 |
|
|
|
|
تلفن دفتر فروش تور کربلا
54 44 67 43 021
67 43 67 43 021
835 2100 0937
آقای صبوری
ساعات تماس
9 صبح تا 7 بعد از ظهر
|
|
:: آبان 1399
:: ارديبهشت 1398
:: فروردين 1398
:: اسفند 1397
:: بهمن 1397
:: دی 1397
:: آذر 1397
:: آبان 1397
:: مهر 1397
:: شهريور 1397
:: مرداد 1397
:: تير 1397
:: خرداد 1397
:: ارديبهشت 1397
:: فروردين 1397
:: اسفند 1396
:: بهمن 1396
:: دی 1396
:: آذر 1396
:: آبان 1396
:: مهر 1396
:: شهريور 1396
:: مرداد 1396
:: تير 1396
:: خرداد 1396
:: ارديبهشت 1396
:: فروردين 1396
:: اسفند 1395
:: بهمن 1395
:: دی 1395
:: آذر 1395
:: آبان 1395
:: مهر 1395
:: شهريور 1395
:: مرداد 1395
:: تير 1395
:: خرداد 1395
:: ارديبهشت 1395
:: فروردين 1395
:: اسفند 1394
:: بهمن 1394
:: دی 1394
:: آذر 1394
:: آبان 1394
:: مهر 1394
:: شهريور 1394
:: مرداد 1394
:: تير 1394
:: خرداد 1394
:: ارديبهشت 1394
:: فروردين 1394
:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: آذر 1393
:: آبان 1393
:: مهر 1393
:: شهريور 1393
:: مرداد 1393
:: تير 1393
|
|
تور کربلا , تور هوایی کربلا , تور زمینی کربلا , تور هوایی کربلا , کربلا , کربلا , تور کربلا هوایی , تور زیارتی کربلا , ثبت نام کربلا , تور زمینی کربلا , ثبت نام تور کربلا , امام حسین , زیارت کربلا , تور کربلا , تور زیارتی به کربلا ,
|
|