صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

تور کربلا

تور کربلا نوروز

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
تور کربلا نوروز
::
عناوین مطالب وبلاگ
::

::تور کربلا
::فضائل زیارت امام حسین (ع) و زیارت کربلا
::درباره واقعه کربلا
::اماکن متبرکه عراق
::اطلاعات زائر
::هتل های کربلا
::هتل های نجف اشرف
::هتل های کاظمین


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: رامش
:: رضا والی نژاد

آمار بازديد :




مسلم بن عوسجه که بود ومدفن ایشان کجاست؟

تور کربلا.تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.


 مسلم بن عَوسجة اسدی از صحابه رسول خدا(ص) و از دلاوران در صدر اسلام که از اصحاب امام حسین(ع) نیز بود. او از جمله اولین شهدای واقعه کربلا در روز عاشورا است و پیش از آن نیز در قیام مسلم بن عقیل در کوفه فرماندهی قبایل مذحج و بنی اسد را برعهده داشت. خانواده مسلم بن عوسجه در کربلا حضور داشت و فرزند وی نیز در کربلا به شهادت رسیده است.
محتویات
 او را مردی شریف، عابد و اهل مروت و سخاوت بوده است. ومانند حبیب بن مظاهر از قبیله بنی اسد است.

مسلم بن عوسجه، از دلاوران عرب در صدر اسلام است که در فتح آذربایجان و سایر مناطق با لشکر مسلمانان همراه بود. همچنین او از اصحاب رسول خدا(ص) است که پیامبر(ص) را مشاهده نموده و روایاتی را از ایشان نقل کرده است. مسلم اولین شهید عاشورا در میان یاران امام حسین(ع) است که در حمله اول به شهادت رسید.
در کوفه

پیش از واقعه کربلا، وقتی مسلم بن عقیل به کوفه رفت، مسلم بن عوسجه از او حمایت کرد و برایش پول و سلاح تهیه می‌کرد و به نفع امام حسین(ع) بیعت می‌گرفت

مسلم بن عقیل طبق برخی نقل‌ها، اول به خانه مسلم بن عوسجه رفت. مردم کوفه در آنجا به دیدارش می‌رفتند و بیعت خود را با امام حسین(ع) ابراز می‌داشتند. آنان سوگند یاد می‌کردند که تا آخرین قطره خونشان با مال و جانشان از امام دفاع کنند. این خبر به امام در مکه رسید و آن حضرت به سوی کوفه حرکت کرد. مسلم بن عوسجه در همه این مراحل نقش مهمی ایفا می‌کرد.


مسلم بن عقیل بعد از دستگیری هانی بن عروه برای نظم بخشیدن به یاران خود، فرماندهانی را برگزید و مسلم بن عوسجه را به فرماندهی قبیله مذحج و اسد انتخاب کرد.

بعد از دستگیری و شهادت مسلم بن عقیل و هانی، مسلم بن عوسجه مدتی پنهان شد و پس از آن با اهل و عیالش به سوی امام حسین(ع) حرکت کرد تا در کربلا به خدمت امام رسید.
در کربلا

از برخی روایات معلوم می‌شود که همسر و فرزندان مسلم بن عوسجه نیز در حماسه کربلا حضور داشته‌اند. مورخان می‌گویند: خلف بن مسلم بن عوسجه، فرزند او است که در صحنه عاشورا در کنار پدرش حضور داشت و در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسید. آنچه در برخی از گزارش‌ها آمده که جوانی از خیمه‌ها بیرون آمد تا امام حسین(ع) را یاری کند و مادرش نیز در پی او بود، همان پسر مسلم بن عوسجه است

تور کربلا.تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.


در شب عاشورا زمانی که امام حسین(ع) در سخنرانی خود بیعت را از یاران خود برداشت و آنان را بین ماندن و رفتن مخیر کرد، یاران امام هر یک با عبارتی علاقه خود را به امام(ع) نشان  و بر عهد خود دوباره پای فشردند. بعد از جوانان بنی هاشم، مسلم بن عوسجه اولین کسی بود که بلند شد و اظهار داشت:

        «ای ابا عبدالله! آیا ما تو را رها کنیم؟ آنگاه در مورد ادای حق تو در پیشگاه الهی چه عذری بیاوریم؟ نه، به خدا. ما هرگز تو را رها نمی‌کنیم، دست از تو بر نمی‌دارم تا اینکه نیزه‌ام را به سینه‌های دشمن بکوبم و با شمشیر خود آنان را آن قدر بزنم تا شمشیر از دستم بیفتد و بعد از آن اگر هیچ سلاحی نداشته باشم، دشمن را سنگ باران خواهم کرد. سوگند به خدا، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا خداوند بداند (و ثابت کنم) که ما حرمت رسول خدا(ص) را درباره تو پاس داشتیم. به خدا قسم، اگر بدانم که من کشته می‌شوم، سپس زنده می‌گردم، سپس سوزانده می‌شوم و خاکسترم بر باد می‌رود و بار دیگر زنده می‌گردم و هفتاد بار با من چنین کنند، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا اینکه در رکاب تو به شهادت برسم. چگونه چنین نکنم؛ در حالی که فقط یک بار کشته می‌شوم، سپس کرامت و خوشبختی ابدی خواهد بود؟»

امام حسین(ع) نیز از یک یک آنها تشکر کرد و به جایگاهش (خیمه فرماندهی) بازگشت.
در روز عاشورا

شیخ مفید می‌نویسد: در روز عاشورا امام حسین(ع) و یارانش برای حفاظت از پشت خیمه‌ها خندقی آماده و در داخل آن آتش روشن کرده بودند. شمر بن ذی الجوشن وقتی آن هیزم‌ها و نی‌های شعله‌ور را دید، فریاد زد:‌ای حسین! آیا قبل از روز قیامت، به آتش دنیا شتاب کرده‌ای؟! امام فرمود: این کیست، مثل اینکه شمر بن ذی الجوشن است؟ گفتند: بله. امام با اشاره به آیه ۷۰ در سوره مریم، فرمود:‌ای پسر بز چران! تو به آتش دوزخ شایسته‌تری! مسلم بن عوسجه عرضه داشت:‌ای فرزند رسول الله! اجازه می‌دهید این فاسق ستمگر را با تیر بزنم؟ او در تیر رس من است و تیرم به خطا نمی‌رود. امام(ع) فرمود: او را نزن من دوست ندارم که آغازگر جنگ باشم».

از نکات مهم و قابل تأمل در زندگی مسلم بن عوسجه، شعارهای عارفانه و آگاهانه او است که حاکی از عمق معرفتش به مکتب اهل بیت و راهی بود که برگزید. او هنگام نبرد با دشمن ستمکار این اشعار را زمزمه می‌کرد:
إن تسألوا عنی فإنی ذو لَبَد         و ان بیتی فی ذری بنی اسد
فمن بغانی حائد عن الرشد         و کافر بدین جبار صمد
اگر درباره من بپرسید، همانا من دارای شجاعت شیرم و نسبم از قبیله بنی اسد است.
کسی که بر من ستم روا دارد، از حق، منحرف و به خدای بی‌نیاز، کفر ورزیده است.
شهادت

در روز عاشورا، جناح راست سپاه ابن سعد به فرماندهی عمرو بن حجاج به سپاه امام حمله کرد و درگیری دو سپاه به طرف فرات کشیده شد. مسلم بن عوسجه نیز در این درگیری شرکت داشت. مسلم بن عبدالله ضبائی و عبدالرحمن بن ابی خشکاره هر دو به سوی مسلم حمله کردند و او را سخت زخمی کردند. در حالی که مسلم بن عوسجه به خون آغشته بود و لحظات آخر عمرش را سپری می‌کرد امام حسین(ع) و حبیب بن مظاهر بر سر بالین او آمدند. امام به او گفت:‌ای مسلم خدا تو را رحمت کند. سپس آیه «فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ و مِنهُم مَن یَنتَظِر و ما بَدّلوا تَبدیلاً»[۱۷] را قرائت کرد. حبیب نزد او آمد و گفت: «کشته شدن تو بر من بسی مشکل است ولی تو را به بهشت مژده می‌دهم»، مسلم بن عوسجه با صدای ضعیف گفت: خداوند تو را به خیر بشارت دهد. آنگاه حبیب به او گفت: اگر شهادتم نزدیک نبود، دوست داشتم آنچه برایت مهم است به من وصیت کنی تا حق دینی و خویشاوندی خود را ادا کرده باشم. مسلم بن عوسجه به امام(ع) اشاره کرد و به حبیب گفت: «تو را وصیت می‌کنم به این شخص، خدای رحمتت کند تا جان در بدن داری از او دفاع کن و از یاری‌اش دست مکش تا کشته شوی.» حبیب گفت: به وصیت تو عمل می‌کنم و چشم تو را روشن می‌گردانم.
زیارت نامه

در زیارت ناحیه مقدسه (غیرمعروف) آمده است:

                        السَّلَامُ عَلَی مُسْلِمِ بْنِ عَوْسَجَةَ الْأَسَدِی الْقَائِلِ لِلْحُسَینِ وَ قَدْ أَذِنَ لَهُ فِی الِانْصِرَافِ أَ نَحْنُ نُخَلِّی عَنْک وَ بِمَ نَعْتَذِرُ إِلَی اللَّهِ مِنْ أَدَاءِ حَقِّک وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّی أَکسِرَ فِی صُدُورِهِمْ رُمْحِی وَ أَضْرِبَهُمْ بِسَیفِی مَا ثَبَتَ قَائِمُهُ فِی یدِی وَ لَا أُفَارِقُک وَ لَوْ لَمْ یکنْ مَعِی سِلَاحٌ أُقَاتِلُهُمْ بِهِ لَقَذَفْتُهُمْ بِالْحِجَارَةِ ثُمَّ لَمْ أُفَارِقْک حَتَّی أَمُوتَ مَعَک وَ کنْتَ أَوَّلَ مَنْ شَرَی نَفْسَهُ وَ أَوَّلَ شَهِیدٍ مِنْ شُهَدَاءِ اللَّهِ قَضَی نَحْبَهُ فَفُزْتَ وَ رَبِّ الْکعْبَةِ شَکرَ اللَّهُ لَک اسْتِقْدَامَک وَ مُوَاسَاتَک إِمَامَک إِذْ مَشَی إِلَیک وَ أَنْتَ صَرِیعٌ فَقَالَ یرْحَمُک اللَّهُ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ وَ قَرَأَ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا لَعَنَ اللَّهُ الْمُشْتَرِکینَ فِی قَتْلِک عَبْدَ اللَّهِ الضَّبَابِی وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ خَشْکارَةَ الْبَجَلِی

بنابر آنچه در این زیارت آمده، مسلم بن عوسجه اولین شهیدی است که پیمان خویش با امام حسین(ع) را به انجام رسانید و امام معصوم به پروردگار کعبه سوگند یاد کرده که مسلم از رستگاران است. همچنین کسانی که در قتل «مسلم» شرکت داشته‎اند، مورد لعن امام قرار گرفته‎اند.

در زیارت امام حسین(ع) در نیمه شعبان و غیر آن نیز نام «مسلم بن عوسجه» آمده است.

تور کربلا.تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, مسلم بن عوسجه, مسلم بن عقیل, امام حسین(ع),

نوشته شده توسط رامش در جمعه 14 خرداد 1395


حبیب بن مظاهر که بود ودر کجا مدفون است؟

تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا

حبیب بن مُظاهر اسدی

حبیب بن مُظاهر اسدی از قبیله بنی اسد، اهل کوفه و از یاران برجسته حضرت علی(ع) و از یاران خاص امام حسن (ع) و امام حسین (ع). او از کوفیانی بود که پس از مرگ معاویه به امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه دعوتنامه نوشتند. حبیب هنگامی که بیعت‌شکنی کوفیان را دید، مخفیانه از کوفه خارج شد و خود را به امام رساند و در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید.


حبیب مردی زاهدوعابد و پارسا بود. تقوا و حدود الهی را رعایت می‌کرد. حافظ کل قرآن کریم بود و هر شب به نیایش و عبادت خدا می‌پرداخت. به فرموده امام حسین(ع) در هر شب یک ختم قرآن می‌کرد. زندگی پاک و ساده‌ای داشت. آن قدر به دنیا بی‌رغبت بود و زهد را سرمشق زندگی خود قرار داده بود که هر چقدر به او پیشنهاد امان و پول فراوان داده شد نپذیرفت و گفت: «‌ما نزد رسول خدا(ص) عذری نداریم که زنده باشیم و فرزند رسول خدا(ص) را مظلومانه به قتل برسانند».

حبیب با حضرت علی (ع) به کوفه رفت و در کلیه جنگ‌ها در کنار او و از یاران خاص و از حاملان علم و دانش آن حضرت تلقی می‌شد. امام علی(ع)، حبیب را به علم منایا و بلایا آگاه ساخته بود.او عضو گروه ویژه شرطة الخمیس بود که نیروی ضربتی و مطیع علی(ع) بودند. گفتگوی او با میثم تمار، سال‌ها پیش از عاشورا، هنگام عبور از مجلس بنی اسد که هر یک نحوه شهادت دیگری را پیشگویی می‌کرد، از همان علم منایاست که از حضرت علی(ع) آموخته بودند. و از جریانات آینده خبر داشتند.

پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هـ.ق، حبیب و جمعی از بزرگان شیعیان کوفه، همچون سلیمان بن صُرَد، مسیب بن نَجَبَه و رفاعة بن شداد بَجَلی، از بیعت با یزید خودداری کردند و برای امام حسین(ع) نامه نوشتند و آن حضرت را برای قیام بر ضد امویان به کوفه دعوت کردند

حبیب به همراه مسلم بن عوسجه به طور پنهانی در کوفه برای مسلم بن عقیل از مردم بیعت می‌گرفتند و در این راه از هیچ اقدامی دریغ نمی‌کردند.

هنگامی که ابن زیاد به کوفه آمد و بر مردم سخت گرفت و مردم نیز مسلم را تنها گذاشتند و بیعت شکستند، قبیله بنی اسد، حبیب و مسلم بن عوسجه را پنهان کردند تا به آنها آسیبی نرسد. آنها از کوفه به سوی امام حسین(ع) رهسپار شدند و روزها از چشم جاسوسان و ماموران ابن زیاد پنهان می‎شدند و شب‎ها طی طریق می‎کردند تا به اردوی امام ملحق شدند. سرانجام روز هفتم محرم، در کربلا، به کاروان امام حسین(ع) پیوستند


حبیب به محض رسیدن به کربلا، مجددا وفاداری خود را نسبت به امام(ع) در میدان عمل به نمایش می‌گذارد. همین که مشاهده نمود یاوران امام اندک و دشمنان او بسیارند، به امام حسین(ع) عرض کرد: «‌در این نزدیکی، قبیله‌ای از «‌بنی اسد‌» هستند، اگر اجازه بفرمایید پیش آن‌ها رفته، آنان را به یاری شما دعوت کنم، شاید خداوند هدایتشان کند.‌» بعد از اینکه حضرت اجازه داد، با عجله خود را به آنان رسانید و شروع به نصیحت و موعظه کرد. اما عمرسعد با فرستادن سپاهی، مانع از پیوستن آنان به امام شد.

در شب عاشورا

در شب عاشورا، نافع بن هلال، حبیب را از نگرانی زینب دختر امام علی، درباره وفاداری یاران امام آگاه ساخت. هلال و حبیب، اصحاب امام حسین را گرد آوردند و همگی نزد امام رفتند و اعلان کردند که تا آخرین قطره خون خود از خاندان پیامبر(ص) حمایت خواهند کرد

صبح عاشورا، امام حسین(ع) حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ نیروهای خویش ساخت، زهیر بن قین را در جناح راست و حضرت ابوالفضل(ع) را با پرچم در قلب لشگر قرارداد.

امام حسین در سخنرانی خود، حسب، نسب، فضایل خویش و حدیث "هذان سیدا شباب اهل الجنه" را یادآور شد و فرمود در میان شما افرادی هستند که این حدیث را از پیامبر(ص) شنیده‌اند در این هنگام شمر گفت: من خدا را با شک و تردید عبادت کرده باشم اگر بدانم که تو چه می‌گویی. حبیب بن مظاهر در پاسخ او گفت: به خدا من چنان می‌بینم که تو با هفتاد شک و تردید خدا را عبادت می‌کنی، شهادت می‌دهم که راست می‌گویی و نمی‌فهمی چه می‌گوید، زیر قلب تو سیاه و مهر شده است.

در ابتدای درگیری که یکی از لشگریان عمر بن سعد مبارزه می‌طلبیدند حبیب و بریر به سوی میدان شتافتند اما امام حسین آنها را منع کرد.

زمانی که ابوثمامه وقت نماز را به امام حسین یادآوری کرد امام فرمود: از آنان بخواهید دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانیم. حصین بن نمیر (حصین بن تمیم) گفت: نمازتان قبول نیست. حبیب بن مظاهر گفت: خیال می‌کنی نماز خاندان رسول قبول نیست و نماز تو قبول است‌ای شرابخوار . و حبیب بر او حمله کرد و با شمشیر به صورت اسب حصین زد، او بر زمین افتاد و یارانش حمله کرده، او را از چنگ حبیب نجات دادند

مسلم بن عوسجه پس از جنگ، در حالی که به خون آغشته بود ولحظات آخر عمرش را سپری می‌کرد، و برزمین افتاده بود. امام حسین(ع) با حبیب نزد او آمد. و امام گفت‌ای مسلم خدا تو را بیامرزد سپس آیه «‌فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا‌» را قرائت کرد حبیب نزد او آمد و گفت: «‌کشته شدن تو بر من بسی مشکل است ولی تو را به بهشت مژده می‌دهم‌» مسلم بن عوسجه با صدای ضعیف گفت: خداوند تو را به خیر بشارت دهد.آنگاه حبیب به او گفت: اگر شهادتم نزدیک نبود، دوست داشتم آنچه برایت مهم است به من وصیت کنی تاحق دینی و خویشاوندی خودرا ادا کرده باشم.مسلم بن عوسجه به امام(ع) اشاره کرد و به حبیب گفت: «‌تو راوصیت می‌کنم به امام حسین(ع)، خدای رحمتت کند تا جان در بدن داری از اودفاع کن و از یاری‌اش دست مکش تا کشته شوی.‌» حبیب بن مظاهر گفت: به وصیت تو عمل می‌کنم و چشم تو را روشن می‌گردانم.

تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا


حبیب روز عاشورا رجزی که در حمله هایش می‌خواند چنین بود:
انا حبیب و ابی مظهر         فارس هیجا و حرب تسعر
انتم اعد عدة و اکثر         و نحن اوفی منکم و اصبر
و نحن اعلی حجة و اظهر         حقا و اتقی منکم و اعذر

من حبیبم و پدرم مظهر است، جنگاور میدان کارزار و آتش شعله ور نبردم تعداد شما بیشتر و بالاتر است ولی ما در راه حق از شما وفادارتر و بردبارتریم. حجت مان برتر و آشکارتر است در حقیقت از شما باتقواتر و پذیرفته تریم.


حبیب بن مظاهر، با آن سن زیاد همچون یک قهرمان شمشیر می‌زد، و ۶۲ نفر از افراد دشمن را کشت. در این هنگام بدیل بن مریم عقفانی به او حمله کرد و با شمشیری بر فرق او زد، دیگری با سر نیزه به او حمله کرد، تا اینکه حبیب از اسب بر زمین افتاد، محاسن او با خون سرش خضاب شد. سپس «‌بدیل بن مریم‌» سرش را از تن جدا کرد. حبیب بن مظاهر فرزندی به نام قاسم داشت که وی زمانی که به بلوغ رسیدبدیل بن مریم را کشت.

امام حسین(ع) خود را به بالین او رسانید و فرمود: «‌احتسب نفسی و حماة اصحابی‌» پاداش خود و یاران حامی خود را، از خدای تعالی انتظار می‌برم.  در بعضی مقاتل است که حضرت فرمود: یا حبیب مردی با فضیلت بودی که در یک شب قرآن را ختم می‌کردی.


قبیله بنی اسد هنگام به خاک سپاری شهیدان کربلا حبیب را، که از بزرگان و مورد احترام آنان بود، در ده متری قبر امام حسین(ع) به طور مستقل و جداگانه به خاک سپردند. بعدها این مرقد در داخل روضه امام حسین(ع) و در رواق جنوبی قرار گرفت.

در زیارت امام حسین(ع) در نیمه شعبان و غیره  نام حبیب بن مظاهر آمده است.


تور کربلا.تور هوایی کربلا.تور زمینی کربلا

 

 



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور هوایی کربلا, تور زمینی کربلا, حبیب بن مظاهر, مسلم بن عوسجه, امام حسین, حضرت علی, ,

نوشته شده توسط رامش در جمعه 14 خرداد 1395


وبسایت تور کربلا :حضرت عباس را بهتر بشناسیم

وبسایت تور کربلا : 

السلام علیک یا اباالقاسم، السلام علیک یا عباس بن علی

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.

 

حضرت ابوالفضل العباس در ۴ شعبان سال ۲۶ق در مدینه به دنیا آمددر دوران کودکی از پدرش تحصیل علم کرد و امام علی (ع) فرمود: اِنَّ وَلَدِی العَبّاسَ زُقَّ العِلمَ زَقّاً؛ همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا می‌گیرد، از من معارف فرا گرفت. در مدت ۱۴ سال و چهل و هفت روز، که با پدر همراه بود، همیشه و در همه حال در کنار او حضور داشت وی در سال۳۷ق. در جنگ صفین حضور داشت و سخنانی در توصیف شجاعت وی نقل شده است.

 

 

 

روز هفتم محرم، وقتی عبیداللّه به عمر سعد دستور داد که به حسین (ع) و یارانش سخت بگیرد و اجازه استفاده از آب فرات به ایشان ندهد، امام، حضرت  ابوالفضل العباس (ع) را فرا خواند و ۳۰ سوار را به اضافه ۲۰ پیاده با او همراه کرد تا مشک‌ها را پر از آب نمایند و به اردوگاه بیاورند. حضرت عباس (ع) به کمک این افراد توانست محاصره دشمن را شکسته و آب را به اردوگاه برساند

 

در روز عاشورا هم به دستور امام (ع) برای آوردن آب به رود فرات رفت؛ اما پس از پر کردن مشک، در راه بازگشت به خیمه‌ها، به شهادت رسید.

 

 

در عصر تاسوعا، شمر، امان‌نامه‌ای برای حضرت عباس و برادرانش آورد و آنان را خواهرزاده‌های خود خطاب کرد اما عباس به او اعتنایی نکرد، تا اینکه امام حسین (ع) از او خواست که پاسخ شمر را بگوید. عباس فرمود: «چه می‌گویی؟» گفت: «شما و برادرانت در امانید.» عباس پاسخ داد:

 

        تَبَّت یَداکَ وَ لَعَنَ ما جِئتَ بِهِ مِن اَمانِکَ یا عَدُوَّ اللهِ! اَتَأمُرُنا اَن نَترُکَ أخانا وَ سَیّدَنا الحُسینَ بنَ فاطِمةَ وَ نَدخُلَ فی طاعَةِ اللُّعَناءِ وَ اَولادِ اللُّعَناءِ؟! أ تُؤمِنُنا وَ بنُ رَسولِ اللهِ لا اَمانَ لَهُ؟! دست‌هایت بریده باد و لعنت [خدا] بر امان‌نامه‌ای که آورده‌ای.‌ ای دشمن خدا! آیا از ما می‌خواهی که برادر و آقایمان حسین پسر فاطمه را رها کنیم و از لعنت شدگان و فرزندان لعنت شدگان اطاعت کنیم؟ آیا به ما امان می‌دهی در حالی که فرزند رسول خدا در امان نیست.

اینکه شمر آنان را خواهر زاده خطاب کرد، به دلیل هم قبیله بودن وی با ام البنین مادر حضرت عباس است، زیرا ام البنین دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب و شمر نیز فرزند ذی الجوشن از همان قبیله بود

 

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا

پاسداری از خیمه‌ها

 

شب عاشورا حضرت عباس (ع) پاسداری از خیمه‌ها را بر عهده گرفت. اگر چه ایشان آن شب را از دشمن مهلت گرفته بود، ولی برای احتیاط بیشتر، در اطراف خیمه‌ها به نگهبانی مشغول بود. در حین نگهبانی، زهیر نزد او رفت. و جریان خواستگاری علی(ع) از امّ البنین را برای عباس بیان کرد و انگیزه امام را از ازدواج با او یادآور شد و افزود: «ای عباس! پدرت تو را برای چنین روزی خواسته، مبادا در یاری برادرت کوتاهی کنی!» حضرت عباس (ع) از شنیدن این سخن خشمگین شد و سخت برآشفت و فرمود: «زهیر! تو می‌خواهی با این سخنانت به من جرأت دهی؟! به خدا سوگند تا دم مرگ، از یاری برادرم دست بر نمی‌دارم و در پشتیبانی از او کوتاهی نخواهم کرد. فردا این را به گونه‌ای نشانت می‌دهم که در عمرت نظیرش را ندیده باشی.»

 

 

صبح عاشورا، وقتی امام از نماز و نیایش فارغ شد، لشکر دشمن آرایش نظامی به خود گرفت و اعلان جنگ نمود. امام افراد خود را آماده دفاع کرد. لشکر امام از سی و دو سواره و چهل پیاده تشکیل شده بود.

 

امام در چینش نظامی لشکر خود، زهیر بن قین را در جانب راست و حبیب بن مظاهر را در جانب چپ گماشت و پرچم لشکر را در قلب سپاه به دست عباس (ع) داد

 

در نخستین ساعات جنگ، چهار تن از افراد سپاه امام حسین (ع) به نام‌های «عمرو بن خالد صیداوی»، «جابر بن حارث سلمانی»، «مجمع بن عبداللّه عائذی» و «سعد» (غلام عمرو بن خالد صیداوی) حمله‌ای دسته جمعی به قلب لشکر کوفیان نمودند.

 

دشمن تصمیم گرفت آنان را محاصره نماید. حلقه محاصره بسته شد؛ به گونه‌ای که کاملاً ارتباط آنان با سپاه امام قطع گردید. در این هنگام حضرت عباس (ع) با دیدن به خطر افتادن آنان، یک تنه به سوی حلقه محاصره تاخت و موفق شد حلقه محاصره دشمن را شکسته و آن چهار تن را نجات بدهد.

 ثبت نام تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.

شیخ مفید می‌نویسد:

 

            «عباس بن علی -رحمت خدا بر او باد- چون دید تعداد زیادی از خاندانش کشته شدند، به برادران مادری خود عبداللّه و جعفر و عثمان گفت: ای فرزندان مادرم! شما پیش از من بروید تا که ببینم برای خداوند و رسول خدا (ص) اخلاص پیشه‌کردید، زیرا شما فرزندی ندارید. عبد اللّه به میدان رفت و به شدت جنگید، پس میان او و هانی بن ثبیت حضرمی دو ضربه رد و بدل شد و هانی او را کشت. سپس جعفر بن علی -رحمت خدا بر او باد- جلو رفت و هانی او را نیز کشت و چون عثمان بن علی جای برادران خود آمد خولی بن یزید اصبحی قصد جانش را کرد و تیری به سوی او پرتاب کرد و او را بر زمین انداخت، سپس مردی از قبیله بنی دارم بر او حمله کرد و سرش را برید. سپاهیان عمر بن سعد بر اردوی حسین علیه‌السلام حمله کردند و بر آن حضرت چیره شدند. چون تشنگی بر حضرت شدت گرفت بر بالای سد خاکی رفت به قصد فرات در حالی که برادرش عباس در پیش روی او بود. سپاهیان ابن سعد جلوی او را گرفتند، و در میان آنان مردی از قبیلۀ بنی دارم بود که به لشکر گفت: وای بر شما! او را از رسیدن به فرات باز دارید و نگذارید به آب برسد. حسین (ع) فرمود: بارخدایا! او را تشنه بمیران. آن مرد دارمی خشمگین شد و تیری به سوی حضرت پرتاب کرد که به زیر چانۀ آن حضرت اصابت نمود. حسین (ع) تیر را بیرون آورد و دستش را زیر چانه‌اش گرفت پس چون دستانش پر از خون شد آن را انداخت و فرمود: بارخدایا! من به تو شکایت می‌کنم از آنچه در حقّ فرزند دختر پیغمبر تو انجام می‌دهند. سپس به جای خود بازگشت در حالی که تشنگی بر او شدت گرفت. لشکر، عباس را از هر سویی محاصره کردند و او را از حسین (ع) جدا ساختند. عباس به تنهایی با آنان جنگید تا اینکه کشته شد. زید بن ورقاء حنفی و حکیم بن طفیل سنبسی عهده‌دار کشتن عباس بودند پس از اینکه او از شدت جراحات وارده توانایی هیچگونه حرکتی را نداشت.»

 

خوارزمی در این باره می‌گوید: او به میدان رفت و در حالی که رجز می‌خواند بر دشمن حمله برد و پس از کشته و زخمی کردن عده‌ای از دشمنان سرانجام به شهادت رسید. پس امام (ع) بر بالین وی حاضر شد و فرمود:

 

                    اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی: اکنون کمرم شکست و چاره‌ام اندک شد.

 

ابن شهر آشوب دربارۀ شهادت وی نوشته است:

 

            «عباس، سقّا، قمر بنی هاشم، و پرچمدار امام حسین (ع) که از دیگر برادران خود بزرگتر بود، جهت تهیه آب بیرون رفت، دشمن بر او حمله کرد و او نیز بر آنان حمله برد و آنان را پراکنده ساخت. پس زید بن ورقاء جهنی در پشت نخلی کمین کرد و حکیم بن طفیل سنبسی بدو کمک کرد و ضربه‌ای بر دست راست عباس وارد ساخت. وی شمشیر را با دست چپ گرفت و بدان‌ها حمله کرد تا اینکه ضعف بر او چیره شد، در این هنگام حکیم بن طفیل طائی که پشت درختی در کمین وی بود ضربتی بر دست چپش فرود آورد. در این هنگام عباس(ع) چنین رجز خواند:

            «ای نفس از کافران مهراس و به رحمت ایزد بزرگ و همنشینی با پیامبر اکرم (ص) بشارتت باد، اینان به ستم دست چپم را بریدند. پروردگارم ایشان را به آتش سوزان دوزخ در خواهد افکند.»

 

سپس حکیم بن طفیل طائی با عمودی آهنین ضربتی سخت بر سر عباس (ع) فرود آورد و او را به شهادت رساند سن عباس هنگام شهادت، حدود ۳۴ سال روایت شده است.

 

    امام سجاد(ع):

 

            «خدا عمویم عباس را رحمت کند، به راستی ایثار و جانبازی نمود، جنگ نمایانی کرد تا دستانش قطع شد و خود را فدای برادرش نمود. خداوند در برابر این فدارکاری - همانند عمویش جعفر طیار- دو بال به اوعنایت کرد تا به یاری آنها، همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند. همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالی مقامی دارد که تمامی شهیدان، در روز قیامت، بر او غبطه می‌خورند و رسیدن به آن مقام را آرزو می‌کنند.»

 

    امام صادق(ع) در توصیف عباس (ع):

 

            «بصیرت نافذ، بینش عظیم، ایمان بسیار، جهاد در محضر امام حسین (ع)، جانبازی و ایثار، شهادت در راه امام خود، تسلیم در برابر جانشین رسول خدا (ص)، تصدیق امام زمانش، وفاداری، تلاش تا آخرین حد و....»

 

همچنین در آغاز زیارتنامه ایشان می‌فرماید:

 

            «سلام بر تو ای بنده نیکوکار و فرمانبرِ خدا و پیامبر خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و حسن(ع) و حسین(ع)»

 

    امام زمان(عج):

 

            «سلام بر ابوالفضل العباس، پسر امیرمؤمنان(ع)، آن که جان خود را نثار برادرش کرد، دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد و فدای برادرش شد. او که نگهبان بود و بسیار کوشید تا آب را به لب تشنگان حرم برساند و دو دستش در جهاد فی سبیل الله قطع شد. خداوند قاتلان او یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائی را از رحمت خود دور سازد.»

 

همسر و فرزندان حضرت عباس سلام الله علیه

 

عباس(ع) با لبابه دختر عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو پسر به نام‌های فضل و عبیدالله بود. برخی فرزندان دیگری برای حضرت عباس به نام‌های حسن، قاسم، محمد و نیز دختری عنوان نموده‌ و گفته‌اند قاسم و محمد در روز عاشورا پس از پدرشان به شهادت رسیدند.

 

نسل عباس (ع)از طریق عبیدالله ادامه یافت. عبیدالله دو پسر به نام‌های عبدالله و حسن داشت. از عبدالله نسلی باقی نماند. اما حسن دارای پنج پسر شد به نام‌های عبیدالله که مدتی عهده‌دار امارت مکه و مدینه بود و همزمان سمت قضاوت در این دو شهر را نیز به عهده داشت؛ و عباس که در خطابه و فصاحت شهره بود و حمزة الاکبر و ابراهیم جردقه که از فقها و زهاد و ادیبان به شمار می‌آمد. هر یک از این فرزندان، فرزندان فاضلی را از خود به یادگار گذاشتند که از جمله آنان می‌توان به محمد بن علی بن حمزة بن حسن بن عبیدالله محدث معروف قرن سوم اشاره داشت.

 

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا. 



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام, ,

نوشته شده توسط رامش در پنج شنبه 13 خرداد 1395


حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام که بود؟

السلام علیک یا اباالقاسم، السلام علیک یا عباس بن علی

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.

حضرت ابوا لفضل العباس در ۴ شعبان سال ۲۶ق در مدینه به دنیا آمددر دوران کودکی از پدرش تحصیل علم کرد و امام علی (ع) فرمود: اِنَّ وَلَدِی العَبّاسَ زُقَّ العِلمَ زَقّاً؛ همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا می‌گیرد، از من معارف فرا گرفت. در مدت ۱۴ سال و چهل و هفت روز، که با پدر همراه بود، همیشه و در همه حال در کنار او حضور داشت وی در سال۳۷ق. در جنگ صفین حضور داشت و سخنانی در توصیف شجاعت وی نقل شده است.



روز هفتم محرم، وقتی عبیداللّه به عمر سعد دستور داد که به حسین (ع) و یارانش سخت بگیرد و اجازه استفاده از آب فرات به ایشان ندهد، امام، حضرت  ابوالفضل العباس (ع) را فرا خواند و ۳۰ سوار را به اضافه ۲۰ پیاده با او همراه کرد تا مشک‌ها را پر از آب نمایند و به اردوگاه بیاورند. حضرت عباس (ع) به کمک این افراد توانست محاصره دشمن را شکسته و آب را به اردوگاه برساند

در روز عاشورا هم به دستور امام (ع) برای آوردن آب به رود فرات رفت؛ اما پس از پر کردن مشک، در راه بازگشت به خیمه‌ها، به شهادت رسید.


در عصر تاسوعا، شمر، امان‌نامه‌ای برای حضرت عباس و برادرانش آورد و آنان را خواهرزاده‌های خود خطاب کرد اما عباس به او اعتنایی نکرد، تا اینکه امام حسین (ع) از او خواست که پاسخ شمر را بگوید. عباس فرمود: «چه می‌گویی؟» گفت: «شما و برادرانت در امانید.» عباس پاسخ داد:

        تَبَّت یَداکَ وَ لَعَنَ ما جِئتَ بِهِ مِن اَمانِکَ یا عَدُوَّ اللهِ! اَتَأمُرُنا اَن نَترُکَ أخانا وَ سَیّدَنا الحُسینَ بنَ فاطِمةَ وَ نَدخُلَ فی طاعَةِ اللُّعَناءِ وَ اَولادِ اللُّعَناءِ؟! أ تُؤمِنُنا وَ بنُ رَسولِ اللهِ لا اَمانَ لَهُ؟! دست‌هایت بریده باد و لعنت [خدا] بر امان‌نامه‌ای که آورده‌ای.‌ ای دشمن خدا! آیا از ما می‌خواهی که برادر و آقایمان حسین پسر فاطمه را رها کنیم و از لعنت شدگان و فرزندان لعنت شدگان اطاعت کنیم؟ آیا به ما امان می‌دهی در حالی که فرزند رسول خدا در امان نیست.
اینکه شمر آنان را خواهر زاده خطاب کرد، به دلیل هم قبیله بودن وی با ام البنین مادر حضرت عباس است، زیرا ام البنین دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب و شمر نیز فرزند ذی الجوشن از همان قبیله بود

تور کربلا از تهران .تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا
پاسداری از خیمه‌ها

شب عاشورا حضرت عباس (ع) پاسداری از خیمه‌ها را بر عهده گرفت. اگر چه ایشان آن شب را از دشمن مهلت گرفته بود، ولی برای احتیاط بیشتر، در اطراف خیمه‌ها به نگهبانی مشغول بود. در حین نگهبانی، زهیر نزد او رفت. و جریان خواستگاری علی(ع) از امّ البنین را برای عباس بیان کرد و انگیزه امام را از ازدواج با او یادآور شد و افزود: «ای عباس! پدرت تو را برای چنین روزی خواسته، مبادا در یاری برادرت کوتاهی کنی!» حضرت عباس (ع) از شنیدن این سخن خشمگین شد و سخت برآشفت و فرمود: «زهیر! تو می‌خواهی با این سخنانت به من جرأت دهی؟! به خدا سوگند تا دم مرگ، از یاری برادرم دست بر نمی‌دارم و در پشتیبانی از او کوتاهی نخواهم کرد. فردا این را به گونه‌ای نشانت می‌دهم که در عمرت نظیرش را ندیده باشی.»


صبح عاشورا، وقتی امام از نماز و نیایش فارغ شد، لشکر دشمن آرایش نظامی به خود گرفت و اعلان جنگ نمود. امام افراد خود را آماده دفاع کرد. لشکر امام از سی و دو سواره و چهل پیاده تشکیل شده بود.

امام در چینش نظامی لشکر خود، زهیر بن قین را در جانب راست و حبیب بن مظاهر را در جانب چپ گماشت و پرچم لشکر را در قلب سپاه به دست عباس (ع) داد

در نخستین ساعات جنگ، چهار تن از افراد سپاه امام حسین (ع) به نام‌های «عمرو بن خالد صیداوی»، «جابر بن حارث سلمانی»، «مجمع بن عبداللّه عائذی» و «سعد» (غلام عمرو بن خالد صیداوی) حمله‌ای دسته جمعی به قلب لشکر کوفیان نمودند.

دشمن تصمیم گرفت آنان را محاصره نماید. حلقه محاصره بسته شد؛ به گونه‌ای که کاملاً ارتباط آنان با سپاه امام قطع گردید. در این هنگام حضرت عباس (ع) با دیدن به خطر افتادن آنان، یک تنه به سوی حلقه محاصره تاخت و موفق شد حلقه محاصره دشمن را شکسته و آن چهار تن را نجات بدهد.

شیخ مفید می‌نویسد:

            «عباس بن علی -رحمت خدا بر او باد- چون دید تعداد زیادی از خاندانش کشته شدند، به برادران مادری خود عبداللّه و جعفر و عثمان گفت: ای فرزندان مادرم! شما پیش از من بروید تا که ببینم برای خداوند و رسول خدا (ص) اخلاص پیشه‌کردید، زیرا شما فرزندی ندارید. عبد اللّه به میدان رفت و به شدت جنگید، پس میان او و هانی بن ثبیت حضرمی دو ضربه رد و بدل شد و هانی او را کشت. سپس جعفر بن علی -رحمت خدا بر او باد- جلو رفت و هانی او را نیز کشت و چون عثمان بن علی جای برادران خود آمد خولی بن یزید اصبحی قصد جانش را کرد و تیری به سوی او پرتاب کرد و او را بر زمین انداخت، سپس مردی از قبیله بنی دارم بر او حمله کرد و سرش را برید. سپاهیان عمر بن سعد بر اردوی حسین علیه‌السلام حمله کردند و بر آن حضرت چیره شدند. چون تشنگی بر حضرت شدت گرفت بر بالای سد خاکی رفت به قصد فرات در حالی که برادرش عباس در پیش روی او بود. سپاهیان ابن سعد جلوی او را گرفتند، و در میان آنان مردی از قبیلۀ بنی دارم بود که به لشکر گفت: وای بر شما! او را از رسیدن به فرات باز دارید و نگذارید به آب برسد. حسین (ع) فرمود: بارخدایا! او را تشنه بمیران. آن مرد دارمی خشمگین شد و تیری به سوی حضرت پرتاب کرد که به زیر چانۀ آن حضرت اصابت نمود. حسین (ع) تیر را بیرون آورد و دستش را زیر چانه‌اش گرفت پس چون دستانش پر از خون شد آن را انداخت و فرمود: بارخدایا! من به تو شکایت می‌کنم از آنچه در حقّ فرزند دختر پیغمبر تو انجام می‌دهند. سپس به جای خود بازگشت در حالی که تشنگی بر او شدت گرفت. لشکر، عباس را از هر سویی محاصره کردند و او را از حسین (ع) جدا ساختند. عباس به تنهایی با آنان جنگید تا اینکه کشته شد. زید بن ورقاء حنفی و حکیم بن طفیل سنبسی عهده‌دار کشتن عباس بودند پس از اینکه او از شدت جراحات وارده توانایی هیچگونه حرکتی را نداشت.»

خوارزمی در این باره می‌گوید: او به میدان رفت و در حالی که رجز می‌خواند بر دشمن حمله برد و پس از کشته و زخمی کردن عده‌ای از دشمنان سرانجام به شهادت رسید. پس امام (ع) بر بالین وی حاضر شد و فرمود:

                    اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی: اکنون کمرم شکست و چاره‌ام اندک شد.

ابن شهر آشوب دربارۀ شهادت وی نوشته است:

            «عباس، سقّا، قمر بنی هاشم، و پرچمدار امام حسین (ع) که از دیگر برادران خود بزرگتر بود، جهت تهیه آب بیرون رفت، دشمن بر او حمله کرد و او نیز بر آنان حمله برد و آنان را پراکنده ساخت. پس زید بن ورقاء جهنی در پشت نخلی کمین کرد و حکیم بن طفیل سنبسی بدو کمک کرد و ضربه‌ای بر دست راست عباس وارد ساخت. وی شمشیر را با دست چپ گرفت و بدان‌ها حمله کرد تا اینکه ضعف بر او چیره شد، در این هنگام حکیم بن طفیل طائی که پشت درختی در کمین وی بود ضربتی بر دست چپش فرود آورد. در این هنگام عباس(ع) چنین رجز خواند:
            «ای نفس از کافران مهراس و به رحمت ایزد بزرگ و همنشینی با پیامبر اکرم (ص) بشارتت باد، اینان به ستم دست چپم را بریدند. پروردگارم ایشان را به آتش سوزان دوزخ در خواهد افکند.»

سپس حکیم بن طفیل طائی با عمودی آهنین ضربتی سخت بر سر عباس (ع) فرود آورد و او را به شهادت رساند سن عباس هنگام شهادت، حدود ۳۴ سال روایت شده است.

    امام سجاد(ع):

            «خدا عمویم عباس را رحمت کند، به راستی ایثار و جانبازی نمود، جنگ نمایانی کرد تا دستانش قطع شد و خود را فدای برادرش نمود. خداوند در برابر این فدارکاری - همانند عمویش جعفر طیار- دو بال به اوعنایت کرد تا به یاری آنها، همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند. همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالی مقامی دارد که تمامی شهیدان، در روز قیامت، بر او غبطه می‌خورند و رسیدن به آن مقام را آرزو می‌کنند.»

    امام صادق(ع) در توصیف عباس (ع):

            «بصیرت نافذ، بینش عظیم، ایمان بسیار، جهاد در محضر امام حسین (ع)، جانبازی و ایثار، شهادت در راه امام خود، تسلیم در برابر جانشین رسول خدا (ص)، تصدیق امام زمانش، وفاداری، تلاش تا آخرین حد و....»

همچنین در آغاز زیارتنامه ایشان می‌فرماید:

            «سلام بر تو ای بنده نیکوکار و فرمانبرِ خدا و پیامبر خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و حسن(ع) و حسین(ع)»

    امام زمان(عج):

            «سلام بر ابوالفضل العباس، پسر امیرمؤمنان(ع)، آن که جان خود را نثار برادرش کرد، دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد و فدای برادرش شد. او که نگهبان بود و بسیار کوشید تا آب را به لب تشنگان حرم برساند و دو دستش در جهاد فی سبیل الله قطع شد. خداوند قاتلان او یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائی را از رحمت خود دور سازد.»

همسر و فرزندان

عباس(ع) با لبابه دختر عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو پسر به نام‌های فضل و عبیدالله بود. برخی فرزندان دیگری برای حضرت عباس به نام‌های حسن، قاسم، محمد و نیز دختری عنوان نموده‌ و گفته‌اند قاسم و محمد در روز عاشورا پس از پدرشان به شهادت رسیدند.

نسل عباس (ع)از طریق عبیدالله ادامه یافت. عبیدالله دو پسر به نام‌های عبدالله و حسن داشت. از عبدالله نسلی باقی نماند. اما حسن دارای پنج پسر شد به نام‌های عبیدالله که مدتی عهده‌دار امارت مکه و مدینه بود و همزمان سمت قضاوت در این دو شهر را نیز به عهده داشت؛ و عباس که در خطابه و فصاحت شهره بود و حمزة الاکبر و ابراهیم جردقه که از فقها و زهاد و ادیبان به شمار می‌آمد. هر یک از این فرزندان، فرزندان فاضلی را از خود به یادگار گذاشتند که از جمله آنان می‌توان به محمد بن علی بن حمزة بن حسن بن عبیدالله محدث معروف قرن سوم اشاره داشت.

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام, ,

نوشته شده توسط رامش در پنج شنبه 13 خرداد 1395


نبش قبرجناب حر بن یزید ریاحی (ره) وسالم بودن بدن ایشان

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.
این داستان مربوط به زمان شاه اسماعیل صفوی است.

زمانی که شاه اسماعیل صفوی به کربلا مشرف شد نخست به زیارت سالار شهیدان رفت و آنگاه حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگر شهدای کربلا علیهم السلام را زیارت نمود. اما به زیارت حر، آن آزاده روزگار که قبرش با قبر سالارش فاصله دارد، نرفت.

پرسیدند: « چرا؟»
استدلال کرد که اگر توبه او پذیرفته شده بود از سالارش حسین علیه السلام دور نمی ماند.
توضیح دادند که: « شاها ! از آنجایی که او در سپاه یزید فرمانده لشکر بود و آشنایانی داشت پس از شهادت در راه حق و در یاری حسین علیه السلام بستگانش بدن او را با تلاش و با اصرار بسیار از میدان جنگ خارج ساختند ودر اینجا به خاک سپردند.»
شاه گفت: « من می روم با این شرط که دستور دهم قبر او را بشکافند و درون قبر را بنگرم اگر شهید باشد نپوسیده است و برای او مقبره می سازم. در غیر این صورت دستور تخریب قبرش را صادر خواهم کرد. »
پس از این تصمیم به همراه گروهی از علما، سران ارتش و ارکان دولت خویش، کنار قبر حر آمدند و دستور نبش قبر را صادر کرد.
هنگامی که قبر گشوده شد شگفت زده شدند چرا که دیدند پیکر به خون آغشته آن آزاده قهرمان پس از گذشت بیش از یک هزار سال صحیح و سالم است. زخمهای بی شمار گویی تازه وارد آمده و دستمالی نیز که سالارش حسین علیه السلام بر فرق او بسته و مدال بزرگی است بر پیشانی دارد.
شاه اسماعیل گفت: « این دستمال از امام حسین علیه السلام است و برای ما مایه برکت و پیروزی بر دشمنان و مایه شفای بیماران. به همین جهت با دست خویش آن را باز کرد و دستمال دیگری بست اما به مجرد باز کردن آن دستمال، خون جاری شد و هرگونه کوشش برای متوقف ساختن آن بی حاصل ماند.
به ناچار شاه همان دستمال را بر سر حر بست و گوشه ای از آن را به عنوان تبرک برداشت و خون هم متوقف شد. به همین جهت دستور داد برای او مقبره ساختند و مردم را به زیارت ایشان  فراخواند.

تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, نبش قبرجناب حر بن یزید ریاحی (ره) , شاه اسماعیل صفوی,

نوشته شده توسط رامش در چهار شنبه 12 خرداد 1395


:: هتل درجه الف المیزان کربلا
:: تور کربلا عید فطر
:: رستوران رکن السلطان بهترین رستوران کربلا
:: رستوران کباب نبیل در کربلا
:: هتل روتانا کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: تور کربلا ویژه اردیبهشت
:: نکات مهم در سفر به کربلا
:: رستوران های معروف کربلا
:: رستوران زعفران در شهر کربلا
:: راهنمای سفر به نجف اشرف
:: هتل المحمود کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: اقامت هتل فندق العقیله در کاظمین
:: لذت غذا در رستوران الفردوس کربلا
:: مقبره ذوالکفل نجف اشرف
:: رستوران النخیل در کربلا
:: هتل لارسا کربلا
:: تور کربلا نوروز 98
:: هتل دره الحسین کربلا





تلفن دفتر فروش تور کربلا

54 44 67 43 021

67 43 67 43 021

835 2100 0937

آقای صبوری

ساعات تماس

9 صبح تا 7 بعد از ظهر






:: آبان 1399
:: ارديبهشت 1398
:: فروردين 1398
:: اسفند 1397
:: بهمن 1397
:: دی 1397
:: آذر 1397
:: آبان 1397
:: مهر 1397
:: شهريور 1397
:: مرداد 1397
:: تير 1397
:: خرداد 1397
:: ارديبهشت 1397
:: فروردين 1397
:: اسفند 1396
:: بهمن 1396
:: دی 1396
:: آذر 1396
:: آبان 1396
:: مهر 1396
:: شهريور 1396
:: مرداد 1396
:: تير 1396
:: خرداد 1396
:: ارديبهشت 1396
:: فروردين 1396
:: اسفند 1395
:: بهمن 1395
:: دی 1395
:: آذر 1395
:: آبان 1395
:: مهر 1395
:: شهريور 1395
:: مرداد 1395
:: تير 1395
:: خرداد 1395
:: ارديبهشت 1395
:: فروردين 1395
:: اسفند 1394
:: بهمن 1394
:: دی 1394
:: آذر 1394
:: آبان 1394
:: مهر 1394
:: شهريور 1394
:: مرداد 1394
:: تير 1394
:: خرداد 1394
:: ارديبهشت 1394
:: فروردين 1394
:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: آذر 1393
:: آبان 1393
:: مهر 1393
:: شهريور 1393
:: مرداد 1393
:: تير 1393

آبر برچسب ها

تور کربلا , تور هوایی کربلا , تور زمینی کربلا , تور هوایی کربلا , کربلا , کربلا , تور کربلا هوایی , تور زیارتی کربلا , ثبت نام کربلا , تور زمینی کربلا , ثبت نام تور کربلا , امام حسین , زیارت کربلا , تور کربلا , تور زیارتی به کربلا ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ |